این مطلب در تاریخ ۲۷ مارس ۲۰۱۹ در وبسایت New Canadian Media منتشر شد. زندهیاد علیرضا احمدیان قصد داشت ترجمهٔ فارسی آن را برای انتشار در «رسانهٔ همیاری» برایمان بفرستد که متأسفانه این فرصت با درگذشت نابهنگامش حاصل نشد. بههمین دلیل، بر آن شدیم ترجمهٔ این مطلب خواندنی را در این شماره به خوانندگان مجله تقدیم کنیم.
یادش گرامی باد.
برای خواندن مطلب اصلی به زبان انگلیسی اینجا کلیک کنید.
زندهیاد علیرضا احمدیان – (۱۹۸۱-۲۰۱۹)
کانادا یکی از پرطرفدارترین مقصدهای مهاجرت در بین کشورهای جهان برای مهاجرانی از سرتاسر جهان است. تفاوت خطمشیها دربارهٔ سیاست مهاجرتی این کشور، امری مداوم است و از دولتی به دولت دیگر کاملاً تغییر میکند. این در حالی است که سیاسی کردن مهاجرت و استفاده از آن بهعنوان مقولهای برای جلب آرای رأیدهندگان در انتخابات آتی فدرال بسیار خطرناک است و میتواند جوامع ما را از هم بپاشد.
مطابق سرشماری سال ۲۰۱۶، ۲۱٫۹ درصد جمعیت کانادا در خارج از این کشور به دنیا آمدهاند و ۲۲٫۳ درصد اقلیتهای مشهود را تشکیل میدهند. کانادا در حال افزایش سطوح مهاجرتی خود است و نگاهی به ۱۰ کشوری که بیشترین تعداد مهاجران در سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ از آنها به کانادا آمدهاند، نشانگر آن است که جمعیت اقلیتهای مشهود در حال افزایش است. این تغییر تدریجی جمعیتی میتواند برای عدهای نگرانکننده باشد.
زیستشناسی تفکیک و تجزیه
مغز انسان در کسری از ثانیه بین خودی و غیرخودی تمایز قائل میشود. پژوهشها نشان میدهند که نوزادان به چهرههایی که شبیه به چهرهٔ پدر و مادرشان باشد، حالت دوستانهتری دارند و به کسانی متمایل میشوند که به زبان والدینشان صحبت میکنند. آنها نژادپرست نیستند ولی چیزی را که برایشان آشناست ترجیح میدهند، درست مانند همهٔ ما.
در نتیجه، ایدهٔ خوشامد گفتن به «آنهایی» که مانند «ما» نیستند، برای سکنی گزیدن در کانادا مغایر با یکی از ابتداییترین غریزههای انسانی است، چرا که ما به تفکیک و تجزیهٔ جهان به «آنها» در مقابل «ما» گره خوردهایم.
استثناگرایی کانادایی ملموس
کانادا در ادغام تازهمهاجران در جامعهٔ بزرگترِ کانادایی، موفقیتی فوقالعاده داشته است.
یک نظرسنجی توسط Ipsos Global Advisor نشان میدهد که ۶۸ درصد مخاطبان کاناداییِ این نظرسنجی دریافت شهروندی از طریق به تابعیت درآمدن را کاناداییِ «واقعی» بودن میدانند. این در حالی است که ۱۷ درصد چنین نظری ندارند. ۸۲ درصد نسل دومی بودن را کاناداییِ «واقعی» بودن میدانند، در حالی که ۶ درصد مخاطبان چنین نظری نداشتهاند.
نتایج تحقیق مؤسسهٔ اِنوایْرانیکس دربارهٔ نگرشها در زمینهٔ مهاجرت نشان میدهد که ۳۵ درصد مخاطبان این نظرسنجی قبول دارند که «در مجموع تعداد مهاجران در کانادا بیش از اندازه است»، ۵۲ درصد بر این باورند که تعداد مهاجرانی که «با ارزشهای کانادایی کنار نمیآیند» زیاد است و ۴۱ درصد بر این باورند که متقاضیان پناهندگی «پناهجوی واقعی نیستند.»
این گزارش در عین اینکه به سختتر شدن مواضع نسبت به مهاجرت اذعان دارد، چنین نتیجهگیری میکند که: «به احتمال زیاد، کاناداییها نسبت به مهاجرت و تأثیرات آن بر تبدیل کانادا به جایی بهتر، دید مثبتی ندارند.»
مرکز پژوهشهای Pew هم نشان داده است که کانادا در بین ۱۰ کشور اولی است که مهاجران بهعنوان مقصد مهاجرت آن را در نظر میگیرند.
علیرغم آنکه این نظرسنجیها نشانگر موفقیت سیستم مهاجرتی کانادا و سیاستهای ادغام مهاجران در جامعهٔ میزبان است، این یافتهها پتانسیل تعارضات در این زمینه را نیز برجسته میکند.
مبانی اقتصاد خرد برای ضدیت با مهاجرت
از آمار بالا آشکار است که بخشی از جامعه با مهاجرت احساس راحتی نمیکند. هواداران سیاستهای محدودکنندهٔ مهاجرت میگویند که مهاجران جدید میتوانند تهدیدی برای ساختار جمعیتی، فرهنگ و اقتصاد، ارزشها و شیوهٔ زندگی آنها ایجاد کنند.
عامل مهمی که موجب جلوگیری از همهگیر شدن این احساسات و لفاظیها میشود، احزاب اصلی سیاسی کاناد هستند که در مقایسه با احزاب سیاسی اصلی در اروپا، استرالیا و آمریکا، از پذیرش و بهکارگیری چنین گرایشاتی اجتناب میکنند.
در عین حالی که نارضایتیها دربارهٔ شرایط فرهنگی، اقتصادی و ساختار جمعیت همواره وجود داشته است، احزاب سیاسی کانادا در مقایسه با احزاب مشابه در دیگر کشورهای مقصد مهاجران، برای مدت زمانی طولانی سیاستهایی برای پاسخ گفتن به چنین تمایلاتی یا برانگیختن آنها، تدارک ندیدند.
این تدارک ندیدن در حال تغییر است. با بیشتر شدن تعداد سیاستمدارانی که زبانی تفرقهگرایانه بهکار میگیرند و در قبال مهاجرت و مهاجران به الفاظی مانند «ما» در مقابل «آنها» متوسل میشوند، صحبت کردن دربارهٔ این مسائل اهمیت بیشتری پیدا میکند.
راه پیشِ رو
باید بهخاطر داشت که گر چه تنها کمتر از یک ثانیه طول میکشد تا ما دنیا را به «ما» در مقابل «آنها» تقسیم کنیم، این دستهبندیها تغییرپذیرند. ما به چندین گروه تعلق داریم. آنچه «آنها» بهحساب میآید، خیلی سریع میتواند تغییر کند اگر که ما معنای آنچه را که «ما» بهحساب میآید، بسط دهیم. بهعبارت دیگر، اگر تمایلی برای برقراری ارتباط با «آنها» وجود داشته باشد، راهی برای «آنها» برای تبدیل شدن به عضوی از «ما» هست.
در یکی از میزگردهای اخیر سازماندهیشده توسط Equitas با همکاری دانشگاه سایمون فریزر دربارهٔ ساختِ جوامع بههمپیوسته در ونکوور، رئیس بزرگ استوارت فیلیپ پیشنهادی دربارهٔ چگونگی ترغیب مخالفانمان به گفتمان، ارائه داد. او گفت: «برای احساسات و نیتهای افراد ارزش قائل شوید، ولی فرضیات، استدلالات و تصمیمات آنها را به چالش بکشید.»
یکی دیگر از شرکتکنندگان در این رویداد، ریتا ایزاک-اِندِیْ، گزارشگر ویژهٔ پیشین سازمان ملل متحد دربارهٔ مسائل اقلیتها، راهکار دیگری را پیشنهاد داد. او گفت که «ما باید توانایی انجام گفتوگوهای ناخوشایند را در محیطهایی راحت و آرام داشته باشیم.»
اگر ما هویتمان را بسط دهیم و از «آنها» برای ملحق شدن به «ما» دعوت کنیم و اگر به حسن نیت مخالفانمان احترام بگذاریم و در محتوای استدلالهایشان مشارکت کنیم، میتوانیم محیطی ایجاد کنیم که در آن بتوانیم دربارهٔ موضوعات ناخوشایند بهراحتی صحبت کنیم.
بدین شیوه میتوانیم از جوامعمان در مقابل سیاستمدارانی که با برانگیختن دوگانهسازی «ما» در مقابل «آنها»، میخواهند روی تفاوتهای ما سرمایهگذاری کنند، محافظت کنیم. ما باید پیوسته سخت بکوشیم تا کسانی را که بهجای گرد هم آوردن ما، تلاش میکنند ما را برای منفعت سیاسی از هم جدا کنند، کنترل کنیم و دور نگه داریم.